تو کز محنت دیگران بیغمی....!
نکته: چنین نوشتهاند که استاد مکتبخانه، شاگردی را صدا کرد و گفت: شعر بنیآدم سعدی را بخوان. شاگرد خواند؛ بنیآدم اعضای یک پیکرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند/چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار. به اینجا که رسید سکوت کرد. استاد گفت: بقیه را بخوان. شاگرد گفت: یادم نمیآید. استاد بر او خروشید که؛ شعر به این سادگی را نتوانستی حفظ کنی؟! شاگرد پاسخ داد: آخه مشکل داشتم. مادرم مریض بود، پدرم هم از صبح تا شب کار میکند. کارهای خانه و مراقبت از خواهر و برادرهایم برعهده من است، ببخشید... استاد با عصبانیت گفت: ببخشید، همین! عذرخواهیات را نمیخواهم، مشکلاتت هم به من مربوط نمیشود! در این هنگام پسرک گفت: استاد یادم آمد و خواند؛ تو کز محنت دیگران بیغمی/ نشاید که نامت نهند آدمی!
نظر: شاید بسیاری از ما، مسئولان، رؤسا و مدیرانی را دیدهایم که وقتی زیردستی از مشکلات خود صحبت کرده و درباره کاری، عذری میطلبد، بلافاصله میشنود که مشکلات شما ربطی به من ندارد و...! حال سؤال این است که؛ پس انسانیت، اخلاق، نوعدوستی و... چه میشود؟! آیا من مدیر، رئیس و مسئول و... هم اگر مشکلی داشته باشم و مافوق من، این چنین به من بگوید، قبول میکنم و میپذیرم؟! بیاییم یک بار دیگر این بیت پر مغز و اخلاقی سعدی(علیهالرحمه) را با هم بخوانیم که؛
تو کز محنت دیگران بیغمی/ نشاید که نامت نهند آدمی!