آفاق

اَبَر قدرت کیست؟!

چهارشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۶، ۱۱:۵۷ ب.ظ

در زمستان سال 64 پادگان شهید مدنی دزفول محشری شده بود از رزمندگان. جایی مثل"پادگان دوکوهه " در اندیمشک و " ابوذر" در سر پل ذهاب که قبل از عملیات از هزاران نفر پر شده بود. و حالا با فرا رسیدن موسم عملیات ، هشت گردان پیاده با ظرفیت نیرویی کامل ، مهیای رزم بودند و در یک صبحگاه دل انگیز و لطیف در محوطۀ اصلی پادگان اجتماع کرده بودند چون قرار بود فرمانده کل سپاه به آنجا بیاید. فرمانده لشکر انصار ، حاج مهدی کیانی از تبلیغات خواسته بود یکی از بسیجی ها به عنوان نمایندۀ عموم رزمندگان لشکر به فرمانده سپاه خیر مقدم بگوید. همه ذهنشان معطوف به یک بسیجی با اخلاص به نام “حمید هاشمی ” بود. وقت موعود محسن رضایی بهمراه تعدادی از فرماندهان عالی رتبه سپاه آمدند. حمید هاشمی پشت تریبون ایستاد و خطابه ای غرّا و به یاد ماندنی کرد با این مطلع : « به به چه بویی! بوی کربلا می آید. ما بسیجیان همواره عاشق این بو بوده ایم.این را با خونمان احساس کرده ایم. فریاد ما این بوده است: ما برای پیروزی نیامده ایم. ما برای شکست نیامده ایم. ما فقط برای رضای خدا آمده ایم. این راهی نیست که ما آغاز کرده ایم. این راهی است که انبیاء ، علما ، صلحا ، و شهدا در طول تاریخ آغاز کرده اند و به ما رسیده است. ما برای یک ماه و دوماه یک عملیات نیامده ایم. ما به رضای او آمده ایم و به رضای او می ایستیم. ابر قدرت کیست؟ ابر قدرت ها کیستند ؟ ابر قدرت خداست ، و خداست و خداست . فرماندهان به امام بگویید ... » سخنان آتشین و عاشورایی حمید هاشمی گرۀ توکّل همه را به ریسمان الهی محکم کرد. و خود در عملیات والفجر هشت به خیل عاشوراییان پیوست.

[ حمید حسام ،وقتی مهتاب گم شد ( خاطرات علی خوش لفظ) ، چاپ نهم ، ص 478 و 479 ]

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.