آفاق

۴۹ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

پسرم! برای ماها که از قافله ابرار عقب هستیم یک نکته دلپذیر است و آن چیزی است که به نظر من شاید در ساختن انسان که درصدد خود ساختن است دخیل است. باید توجه کنیم که منشأ خوش آمد ما از مدح و ثناها و بدآمدنمان از انتقادها و شایعه افکنی‌ها حبّ نفس است که بزرگترین دام ابلیس لعین است. ماها میل داریم که دیگران ثناگوی ما باشند گرچه برای ما افعال شایسته و خوبی‌های خیالی را صد چندان جلوه دهند، و درهای انتقاد - گرچه به حق - برای ما بسته باشد یا به صورت ثناگویی درآید. از عیب جویی‌ها، نه برای آن که به ناحق است، افسرده می‌شویم و از مدحت و ثناها، نه برای آن که به حق است، فرحناک می‌گردیم. بلکه برای آنکه عیب من است و مدح من نیست، [و این مَن و شیطان‌] است که در اینجا و آنجا و همه جا بر ما حاکم است....

(فرازی از نامه امام خمینی - ره ، به فرزندش سید احمد ره)

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۶ ، ۱۸:۳۵

 حدیثی است که می فرماید : هنگامی که ملک الموت به سراغ انسان می آید تا او را قبض روح کند از او مهلت می خواهد... ولی او مهلت نمی دهد و جان او را می گیرد . ملک الموت فقط به حضرت نوح(علیه السلام) مهلت داد.حضرت نوح(علیه السلام) شیخ الانبیاء بود و نهصد و پنجاه سال مردم را به دین خدا دعوت کرد.عمرش را تا دو هزار و پانصد سال هم گفته اند.او در لحظه احتضار از عزراییل علیه السلام تقاضایی کرد،گفت: به من اجازه بده تا پایم را از آفتاب بردارم و به سایه بگذارم. عزراییل اجازه داد.حضرت نوح علیه السلام بعد از این که پایش را از آفتاب به سایه گذاشت،به ملک الموت گفت: می دانی برای چه این تقاضا را از تو کردم؟ ملک الموت گفت:نه حضرت نوح علیه السلام فرمود:برای این که می خواستم به تو بگویم تمام عمر من که دو هزار و پانصد سال طول کشید،به همین مقدار که پایم را از آفتاب به سایه گذاشتم ، گذشت !

 حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانه ای؟ / گفت: یا آب است ، یا خاک است یا پروانه ای!
 گفتمش احوال عمرم را بگو،این عمر چیست؟ / گفت یابرق است، یا باد است، یا افسانه ای!
 گفتمش اینها که می بینی، چرا دل بسته اند؟ / گفت یا خوابند، یا مستند، یا دیوانه ای!
 گفتمش احوال جانم را پس از مردن ، بگو؟/ گفت یا باغ است، یا نار است، یا ویرانه ای !

[ بررسی گناهان کبیره در کلام مرحوم حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی ، انتشارات بوستان قرآن ، چاپ پنجم ، ص 27 و 28]

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۶ ، ۱۱:۲۵

 آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی از علما درجه یک مشهد بودند، زمان طاغوت از من دعوت کردند که برای تدریس روش کلاس داری به مشهد بروم و طلبه های مشهد را آموزش دهم. من خانه قم را دادم و برای یک سال خانه ای در مشهد اجاره کردم. یک عهدی با امام رضا (علیه السلام) بستم که یک سال هرگونه کلاسِ درسی شامل : حوزه ، دانشگاه و دبیرستان در مشهد داشته باشم ، هیچ حقوق و تشکری (از کسی) نخواهم ، در عوض شما از خدا بخواه من آخوند مخلص بشوم. بعد از سه چهار ماه سر کلاس طلبه ها بودم و هنگام خروج به علت اینکه کلاس شلوغ بود، یکی از طلبه ها مرا دید و جلو تر از من خارج شد، من دوست داشتم که احتراماً به من تعارف کند. در همین لحظه متاثر شدم که بر عَهد خود نبودم و فهمیدم که اخلاص نداشتم. رفتم و گوشه ای از مسجد نشستم و با خود فکری کردم و سپس نزد آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی رفتم و گفتم که یادتان هست که به گفته ی شما به اینجا آمدم، چند ماه نیز تدریس کردم و هیچ حقوقی هم نگرفتم؛ اما امروز فهمیدم خَسِرَ الدُّنْیا وَالْآخِرَةَ شدم ؛ نه پول گرفتم و نه آخرت را بدست آوردم . ایشان پرسیدند چرا؟! گفتم چون هنگام خروج دیدم به من تعارف نشد یه جوری شدم به ذوقم خورد . فهمیدم تا حالا، کارم برای خدا نبوده ، ایشان بعد از این داستان شدیدا به گریه افتادند ، آنچنان گریه می کردند که اشک از محاسن ایشان می چکید. رو کردند به من گفتند : برو حرم به امام رضا (علیه السلام ) بگو متشکرم که وسط عمرم به من فهماندی که اخلاص ندارم؛ من دارم گریه می کنم برای خودم، نکنه در 80 سالگی ، دم در، کسی به من محل نگذاره تو ذوقم بخوره !.

[سیدجواد بهشتی، خاطرات محسن قرائتی، جلد 1، موسسه درسهایی از قرآن، بهار 83]

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۶ ، ۰۸:۲۲

"راز روشن" با صدای حامد زمانی (ویژه شهید مصطفی احمدی روشن)

دریافت فایل


متن:
تا چراغی در میان این شبستان روشن است
تا تنور نان گرم مرد چوپان روشن است

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۶ ، ۰۰:۲۴

خدا همه را توفیق بدهد که به الفاظ و اسامی، قانع نشویم، به این که صد نفر به شما بگویند: عجب مسلمان خوبی هستی، قانع نشویم. آیا مسلمان خوبی هستی؟! حساب دست خود شماست. ببین چه کاره هستی! آیا با اخلاق اسلام آشنا هستی؟ آیا مرد با صفا هستی؟ از تهمت و کذب و غیبت دوری؟ خدمتگزار بندگان خدایی، یا می خواهی سر مردم کلاه بگذاری؟ این را خودت بهتر میدانی. چنانکه کلاه گذار هستی، اگر مردم هم بگویند: عجب آقای خوبی است! خوب نمی شوی. خلاصه، راهی نیست مگر این که انسان خودش را اصلاح کند. و انسان اصلاح نمی شود، مگر از راه اطاعت خدا. اگر فردا دروغها را، تهمتها را، غیبتها را، کلاه برداری ها را کنار گذاشتی، بدخواه بندگان خدا نبودی، آدم خوبی هستی. اینها یک هزارم مزایای اسلام است. این یک هزارم از مزایا را پیدا کن، همه جا محترم هستی. اگر در بازار کسب می کنی، همه به سراغت می آیند. اگر مهندس و یا معمار هستی، همه به سراغت می آیند.

[ نردبان آسمان ، آیت الله بهاءالدینی (ره) ، چاپ دوازدهم ، انتشارات قدسیان ،1389 ، ص 90 تا 94]

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۶ ، ۲۳:۲۳

آیت‌الله شب‌زنده‌دار در واکنش به سخنان اخیر روحانی درباره انتقاد از پیامبر(ص) گفت: معلوم می‌شود در حوزه درست درستان را نخوانده‌اید و آدم بی‌سواد این حرف‌ها را می‌زند.

آیت‌الله شب زنده‌دار

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، آیت‌الله شیخ مهدی شب‌زنده‌دار استاد دروس عالی حوزه علمیه و عضو ارشد جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در واکنش به اظهارات حسن روحانی رئیس‌جمهور درباره وارد بودن انتقاد به پیامبر(ص) و امام زمان(عج) گفت آدم بی‌سواد این حرف‌ها را می‌زند.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۶ ، ۲۲:۲۲

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۱۹ دی ۹۶ ، ۰۰:۰۶


اسگل نیوز، افشاکننده موزدوران ریییژیییم

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۶ ، ۲۳:۵۵

 آیت الله بهاء الدینی می فرمایند : ما تجربۀ زیادی به دست آورده ایم و وجدان نموده ایم که برای رهایی از مشکلات، راههایی هست که بهترین راههایی که آنها را خود حس کرده ایم و به کمک آنها به حاجت هایمان رسیده ایم ، چهار چیز است :

 1- نذر کردن گوسفند برای فقرا

2- خواندن حدیث کساء به صورت پی در پی

3- پرداختن صدقه

4 – ختم صلوات .

همچنین مرحوم حاج اسماعیل دولابی می فرمایند : « حدیث کساء مربوط به قرب است و بهشت پایین تر ازقرب است. با خواندن این حدیث، قلوب شیعیان و دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) به قرب می رسد و سپس باز می گردد. اگر خواندن این حدیث تکرار شود و استمرار در خواندن آن باشد، آنقدر این رفت و برگشت تکرار می شود تا زمانی که قلوب شیعیان، دیگر بازنگردد و برای همیشه در قرب باقی بماند.»

[ محمد لک علی آبادی شهرۀ آفاق « شرح کلمات عرفانی آیت الله بهاء الدینی » قم ، نشر هنارس ، چاپ دوم ، 1390 ، ص 123 و 124 ]

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۶ ، ۰۰:۱۰

 آن کسی واقعاً و نه از روی نفاق و دورویی، برای حقوق و آزادی مردم احترام قائل است که در دل و ضمیر و وجدانش یک ندای آسمانی است و او را دعوت می‏کند. آن وقت شما می‏بینید که چنین کسی که آن تقوا و معنویت و خداترسی را دارد، وقتی که حاکم بر مردم می‏شود و مردم محکوم او هستند، چیزی را که احساس نمی‏کند همین حاکم و محکومی است. مردم روی سوابق ذهنی خودشان می‏خواهند از او حریم بگیرند؛ می‏گوید حریم نگیرید، با من باشید. وقتی که ( امام علی علیه السلام) برای جنگ صفّین می‏رفت یا از آن برمی‏گشت، به شهر انبار- که الآن یکی از شهرهای عراق است و از شهرهای قدیم ایران بوده است- رسید. ایرانیان آنجا بودند. عده‏ای از کدخداها، دهدارها، بزرگان به استقبال خلیفه آمده بودند. به خیال خودشان علی علیه السلام را جانشین سلاطین ساسانی می‏دانستند. وقتی که به ایشان رسیدند، در جلوی مرکب امام شروع کردند به دویدن. علی علیه السلام صدایشان کرد، فرمود: چرا این کار را می‏کنید؟ گفتند: آقا! این یک احترامی است که ما به بزرگان و سلاطین خودمان می‏گذاریم. امام علیه السلام فرمود: نه، این کار، را نکنید. این کار، شما را پست و ذلیل و خوار می‏کند. چرا خودتان را در مقابل من که خلیفه‏تان هستم خوار و ذلیل می‏کنید؟ من هم مانند یکی از شما هستم. تازه شما با این کارتان به من خوبی نکردید بلکه بدی کردید؛ با این کارتان ممکن است یک وقت خدای ناکرده غروری در من پیدا شود و واقعاً خودم را برتر از شما حساب کنم.

[ مرتضی مطهری ، آزادی معنوی ، صدرا ، چاپ سی و هفتم ، 1386 ، ص 23 و 24 ]

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۶ ، ۲۳:۰۲