آفاق

۱۲ مطلب با موضوع «نکته و نظر» ثبت شده است

... عن الباقرعلیه السلام: لَا یَزَالُ الْمُؤْمِنُ فِی صَلَاةٍ مَا کَانَ فِی ذِکْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَائِماً کَانَ أَوْ جَالِساً أَوْ مُضْطَجِعاً إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ ». (تفسیرصافى، ج 1، ص 408)

 امام باقر علیه السلام می فرمایند : مؤمن تا مادامی که در یاد خداست در حال نماز است. - خوشا آنان که دائم در نمازند - مراد این است که به یاد خدا باشید . چه درحال ایستاده و چه در حال نشسته و چه در حال خوابیده به یاد خدا باشید. که این یاد خدا گاهی با ذکر لفظی است و گاهی با ذکر قلبی و گاهی ذکر قلبی همراه با ذکر لفظی است که این یک فضیلتی دیگر دارد. این آیه را حضرت به عنوان شاهد، ذکر فرمودند. « کسانی که خدا را در حال قیام و نشسته و خفته ، یاد می کنند. »

[ شرح حدیث از امام خامنه ای ( مدظلّه العالی ) در مقدمه درس خارج آذرماه 96 ]

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۶ ، ۱۰:۰۴


نکته: می‌گویند در قوم بنی‌اسرائیل عابدی بود که در غاری عبادت می‌کرد. روزی شیطان برای گمراه کردن او به صورت انسانی عابد پیشش آمد و بسیار به زهد و تقوا و عبادت خداوند تظاهر کرد، به‌گونه‌ای که مرد عابد علت این همه توفیق همنشین جدیدش در عبادت خداوند را از او سوال کرد. شیطان عابدنما نیز زنا با زن بدکاره و مشهور شهر و در ادامه توبه نصوح خود از این عمل زشت را عامل توفیق امروزش دانست! عابد ساده‌لوح که چنین شنید، بلافاصله رو به سوی شهر نهاد و سراغ زن بدکاره را گرفت و پس از یافتن زن بدکاره، خواهان هم‌آغوشی با وی شد. زن که عابد را به‌خوبی می‌شناخت، دلیل این خواسته عجیبش را از او پرسید. عابد ساده‌لوح نیز تمام جریان را تعریف کرد. زن بدکاره که حقیقت موضوع و سادگی مرد عابد را دید، از درخواست عابد ساده‌لوح سر باز زد و تن به خواسته وی نداد. می‌گویند روز بعد، زن بدکاره شهر مرد و خداوند از حضرت موسی(ع) خواست تا بر جنازه این زن نماز خوانده و او را دفن کرده و ...
نظر: گر چه گناه و معصیت کوچک و بزرگ نداشته و در هر صورت باید از آن پرهیز کرد، اما خوب است که انسان هیچ‌گاه همه پل‌های پشت سرش را خراب نکند و همواره یک راه آشتی بین خود و خدایش بگذارد، چرا که همین راه‌های آشتی کوچک، در بزنگاه‌ها، به داد انسان خطاکار می‌رسد.

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۴ ، ۱۶:۱۲
اختلاف نظر در شورای شهر برای رسیدن به صندلی ریاست


نکته: مدت‌ها پیش در یک پایگاه اینترنتی، مطلبی زیبا از نحوه آموزش به کودکان در مهدهای کودک‌ ژاپن و ایران را خواندم که بسیار جالب و البته قابل تأمل بود. در این مطلب، مقایسه‌ای شده بود بین مهد‌های کودک این دو کشور و نوشته بود، در مهدهای کودک‌ ژاپن و ایران یک بازی جالب دارند که چند تا صندلی می‌گذارند و به بچه‌ها می‌گویند هر که سریع‌تر برود و روی صندلی بنشیند، برنده است، اما تفاوت این بازی در ژاپن با ایران این است که در ژاپن به تعداد بچه‌ها صندلی وجود دارد، مثلاً ۱۵ صندلی برای ۱۵ کودک، فقط سریع رفتن و روی صندلی‌نشستن ملاک برنده شدن است، اما در مهدهای ایران، تعداد صندلی‌ها با کودکان برابر نیست، مثلاً ۱۱ صندلی برای ۱۵ کودک! خب حال تصور کنید که بچه‌ها برای تصاحب و نشستن روی صندلی، چه جاروجنجالی که به پا نمی‌کنند!
نظر: جالب است که بسیاری از ما همیشه گله داریم از اینکه، پست‌ها به افراد شایسته داده نمی‌شود، یا زیرآب‌زنی در ادارات غوغا می‌کند و... حال فکر نمی‌کنیم ما که از همان کودکی به جای اینکه به کودک بگوییم جا برای همه شما هست، از همان کوچکی به کودک‌مان می‌آموزیم که برای گرفتن جا و پست و... باید با زور، جنجال، دعوا و جنگ جا گرفت! همین آموزش غیر‌اخلاقی امروز ما، برخی نابسامانی‌ها و ناهنجاری‌ها را در واگذاری مدیریت‌ها به افراد، به‌وجود آورده است. کودک، در آینده همان می‌شود که ما از او می‌خواهیم و به او آموزش می‌دهیم.

 

 

ssweekly.ir

۱۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۲۰

نکته: اربابی به غلام عجولش نصیحت می‌کرد که هیچ‌گاه در هیچ کاری عجله نکند چون عجله کار شیطان است. روزی غلام دید که آستین پوستین ارباب در منقل افتاده و دارد می‌سوزد. طبق توصیه ارباب که گفته بود در هیچ کاری نباید عجله کرد، خیلی آهسته از جا بلند شد و با گام‌های شمرده‌شمرده خود را به جلوی ارباب رساند و دستانش را با ادب به سینه گذاشت و گفت: ارباب آستین پوستین گرانبهای حضرت‌عالی دارد در آتش منقل می‌سوزد. ارباب فوری آستین را از آتش بیرون کشید و فریاد زد چرا زودتر نگفتی؟ غلام گفت: خود شما گفتید که عجله کار شیطان است. ارباب گفت: اما نه وقتی لباس ارباب تو در آتش می‌سوزد!
«فرهنگنامه امثال و حکم ایرانی ـ امین خضرایی»
نظر: اگر چه گفته شده عجله کار شیطان است، اما نه در همه کارها. مثلاً هیچ‌گاه نباید کار خیر را به عقب انداخت. نماز سر وقت را هرگز نباید به تأخیر انداخت در «اعجلوا بالصلاه» هم بر نماز اول وقت تأکید شده است. مهم این است که انسان بداند چه زمانی نباید در کاری شتاب و عجله کند و چه زمانی باید حتماً عجله کند و تأخیر جایز نیست!

 

 

ssweekly.ir

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۰۷


نکته: روزی حضرت موسی(ع) فرمود: بارالها، می‌خواهم بدترین بنده‌ات را ببینم. ندا آمد: صبح زود به در ورودی شهر برو. اولین کسی که از شهر خارج شد، او بدترین بنده من است. صبح روز بعد حضرت موسی(ع) پدر و فرزندی را دید که از شهر خارج شدند. مجدداً به درگاه خداوند عرضه داشت: بارالها، حال می‌خواهم بهترین بنده‌ات را ببینم. ندا آمد: آخر شب به در ورودی شهر برو. آخرین نفری که وارد شهر شود، او بهترین بنده من است. آخر شب حضرت موسی(ع) به در ورودی شهر رفت... دوباره همان پدر و فرزند را دید! با تعجب به خدا عرضه داشت: خداوندا! چگونه ممکن است که بدترین و بهترین بنده‌ات یک نفر باشد؟!
ندا آمد: ای موسی! این بنده صبح‌هنگام که می‌خواست با فرزندش از در خارج شود، بدترین بنده من بود. اما... هنگامی که نگاه فرزندش به کوه‌های عظیم افتاد، از پدرش پرسید: بابا! بزرگ‌تر از این کوه‌ها چیست؟ پدر گفت: زمین. فرزند پرسید: بزرگ‌تر از زمین چیست؟ پدر پاسخ داد: آسمان‌ها. فرزند پرسید: بزرگ‌تر از آسمان‌ها چیست؟ پدر در حالی که می‌گریست، گفت: فرزندم! گناهان پدرت... فرزند پرسید: پدر بزرگ‌تر از گناهان تو چیست؟ پدر ناگاه بغضش ترکید و گفت: عزیزم، بخشندگی خدای مهربان.
نظر:
هر چند انجام گناه و معصیت زشت و ناپسند است، اما ناپسندتر از آن کوچک شمردن گناه و معصیت است. اینکه فردی گناهی مرتکب شود، اما برایش مهم نباشد با فردی که مرتکب گناه و معصیت شود، اما وجدانش ناراحت باشد و بداند که کار زشت و بدی انجام داده قطعاً در دادگاه الهی تفاوت دارد. بیاییم گناه نکنیم و اگر کردیم بی‌اعتنا از آن عبور نکنیم. شاید مورد لطف الهی قرار گیریم.

 

 

ssweekly.ir

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۴۳


نکته: آقای جونز و آقای ویلی؛ دوستان صمیمی‌ای بودند که در داخل یک قطار نشسته و به مسافرت می‌رفتند. مرد دیگری وارد کوپه آنها شد. جونز و ویلی باهم شروع به صحبت درباره سیاست کردند. آقای جونز قویاً از گروه «لی‌بر» حمایت کرد. ناگهان مرد سوم شروع به گفت‌وگو با آقای جونز کرد و از گروه «کان سروی تینز» حمایت کرد. آنها برای مدتی طولانی گفت‌وگو کردند و سپس آقای جونز گفت: من نمی‌توانم شما را وادار به تغییر عقیده‌تان کنم و شما نیز نمی‌توانید عقیده مرا تغییر دهید. پس اجازه دهید یک توافقی کنیم. من به گروه «لی‌بر» رأی نخواهم داد، شما هم به «کان سروی تینز» رأی ندهید. پس ما قادر خواهیم بود به راحتی در خانه خود بمانیم و کسی چیزی از دست نخواهد داد. مرد دیگر موافقت کرد. آنها در یک ایستگاه پیاده شدند و آقای جونز، آقای ویلی را به خودروی شخصی‌اش رساند و به او گفت: این پانزدهمین شخصی است که او را به توافق وادار کردم و از او خواستم که رأی ندهد.
نظر: اقناع‌سازی در مباحثه‌ها و گفت‌وگوهای طرفینی مهارتی است که برخی افراد برای دستیابی به اهداف خود از آن بهره می‌برنند. عالم سیاست نیز از این قاعده مستثنی نیست. طرفداران احزاب و گروه‌های سیاسی همواره درصددند با استفاده از این روش رأی مناسبی برای حزب و گروه خود کسب کنند و در مقابل با استفاده از ترفندهای گوناگون برای کاستن از حمایت و محبوبیت رقیب عمل می‌کنند.

 

منبع :  ssweekly.ir

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۱۸


نکته: نوشته‌اند زاهدنمایی ریاکار کیسه‌ای گندم را نزد آسیابان برد تا آرد نماید. آسیابان گندم او را در کنار سایر کیسه‌ها گذاشت تا به نوبت آن را آرد کند. زاهدنما که چنین دید رو به آسیابان کرد و گفت: «اگر گندم مرا زودتر آرد نکنی دعا می‌کنم که خرت سنگ شود»! آسیابان رو به مرد زاهدنما کرد و گفت: «تو که این چنین مستجاب‌الدعوه هستی دعا کن گندمت آرد شود، نه اینکه خر من سنگ شود»!
نظر: هستند ظاهرسازان ریاکاری که وقتی پای منافع‌شان به میان می‌آید دستورات دینی را فراموش می‌کنند و فقط به دنبال منافع فردی‌شان می‌روند و گاه مانند این زاهدنما ادعاهایی می‌کنند که البته با زیرکی آسیابان تیرشان به سنگ می‌خورد! این افراد به قول مشهور، همان جوفروشان گندم‌نما هستند.

۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۱۱

نکته: چنین نوشته‌اند که استاد مکتب‌خانه، شاگردی را صدا کرد و گفت: شعر بنی‌آدم سعدی را بخوان. شاگرد خواند؛ بنی‌آدم اعضای یک پیکرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند/چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار. به اینجا که رسید سکوت کرد. استاد گفت: بقیه را بخوان‌. شاگرد گفت: یادم نمی‌آید. استاد بر او خروشید که؛ شعر به این سادگی را نتوانستی حفظ کنی؟! شاگرد پاسخ داد: آخه مشکل داشتم. مادرم مریض بود، پدرم هم از صبح تا شب کار می‌کند. کارهای خانه و مراقبت از خواهر و برادرهایم برعهده من است، ببخشید... استاد با عصبانیت گفت: ببخشید، همین! عذرخواهی‌ات را نمی‌خواهم، مشکلاتت هم به من مربوط نمی‌شود! در این هنگام پسرک گفت: استاد یادم آمد و خواند؛ تو کز محنت دیگران بی‌غمی/ نشاید که نامت نهند آدمی!
نظر: شاید بسیاری از ما، مسئولان، رؤسا و مدیرانی را دیده‌ایم که وقتی زیردستی از مشکلات خود صحبت کرده و درباره کاری، عذری می‌طلبد، بلافاصله می‌شنود که مشکلات شما ربطی به من ندارد و...! حال سؤال این است که؛ پس انسانیت، اخلاق، نوع‌دوستی و... چه می‌شود؟! آیا من مدیر، رئیس و مسئول و... هم اگر مشکلی داشته باشم و مافوق‌ من، این چنین به من بگوید، قبول می‌کنم و می‌پذیرم؟! بیاییم یک بار دیگر این بیت پر مغز و اخلاقی سعدی(علیه‌الرحمه) را با هم بخوانیم که؛
تو کز محنت دیگران بی‌غمی/ نشاید که نامت نهند آدمی!

 


 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۵۶


نکته:یکی از بزرگان نقل کرده است که آیت‌الله میرزا جواد آقاتهرانی به من فرمود که یک چند ماهی به مشهد بروم برای طلبه‌ها کلاس‌داری کنم. اطاعت کردم و به مشهد اسباب‌کشی کردم. به امام رضا(ع) گفتم: «یا امام رضا(ع) ما چند ماه اینجا می‌مانیم و سخنرانی می‌کنیم از هیچ کس هم پول نمی‌گیریم. تو هم از خدا بخواه من صد در صد مخلص باشم.» بعد از چند جلسه یک روز وقتی در ازدحام جمعیت داشتم می‌رفتم یک نفر که جلوتر بود رویش را برگرداند و من را دید ولی محل نگذاشت و من یک حالی شدم. بلافاصله فهمیدم که اخلاصی نیست! رفتم محضر آیت‌الله میرزا جواد تهرانی ضمن تعریف قرارم با امام رضا(ع) به ایشان عرض کردم: «آقا چند ماه گذشته هم عمر ما رفت، هم پول نگرفتیم و هم فهمیدیم اخلاص نداریم.» پیرمرد ۸۰ ساله بلافاصله ناله و بعد شروع به گریه کرد. گفتم آقا ببخشید من بی‌خود به شما گفتم... گفت: «برو حرم و به امام رضا(ع) بگو، متشکرم که وسط عمر فهمیدم خراب هستم، اخلاص ندارم و... من برای خودم گریه می‌کنم که نکند در هشتاد سالگی لب در کسی به من محل نگذارد، من هم در ذوقم بخورد!...»
نظر: وقتی بزرگانی چون آیت‌الله میرزا جواد آقاتهرانی این چنین به هم می‌ریزند و از اینکه مبادا کارهای‌شان از روی اخلاص نبوده باشد ناله و فریاد سر می‌دهند ما باید چه بگوییم! مبادا خدای نکرده در عبادات و اعمال به ظاهر نیک ما فریبی باشد و اخلاصی وجود نداشته باشد. مبادا خسرالدنیا و الآخره شویم و دنیا و آخرت‌مان را در دوستی‌ها و رفاقت‌ها از دست بدهیم. از خدا بخواهیم که همواره ما را عاقبت به خیر کند.

منبع :http://ssweekly.ir

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۲۹


نکته: می‌گویند اگر چند خرچنگ را در جعبه‌ای رو باز قرار دهند، همان جا باقی می‌مانند و از جعبه خارج نمی‌شوند. این درحالی است که آنان به‌راحتی می‌توانند از جعبه بالا بخزند و از آن خارج شوند. علتش این است که به محض اینکه خرچنگی بخواهد بالا رود و از جعبه خارج شود، خرچنگ‌های دیگر آن را پایین می‌کشند و به این‌ترتیب، هیچ‌یک از آنها آزاد نمی‌شوند و در نتیجه سرنوشت تک‌تک آنها مرگ است! این حرکت خرچنگ‌ها به تفکر خرچنگی مشهور است!
نظر: این مطلب درباره انسان‌های حسود نیز صادق است و آنها چون هیچ‌گاه خود نمی‌توانند در زندگی و کار‌شان پیشرفت کنند، دیگران را نیز از موفقیت بازمی‌دارند و حتی تا جایی پیش می‌روند که حاضرند خود را نابود کنند، اما آدم موفق را از مسیر موفقیت، خارج سازند! از همین‌روست که از این خصیصه در اسلام، به‌عنوان خصیصه‌ای نکوهیده و زشت نامبرده می‌شود و در آیات و روایات، مسلمانان را از آن برحذر می‌دارند.

۹ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۴ ، ۲۰:۰۴