آفاق

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر کودکانه مذهبی» ثبت شده است

ایوان  نجف  عجب  صفائی  دارد            حیدر  بنـــگر  چه  بارگاهی  دارد

ای کعبه به خود مناز از روی شرف         جایت بنشین که هــر که جائی دارد

هرگز نکند واهمه  از روز جزا               هر کس چو علی پشت وپناهی دارد

ریزد  گنهش  به مثل برگ پائیز               گر زائر  دلخسته  گنــــــاهی  دارد

هرگز  نشود  دیده  او نابینـــــــا              هر کس که بر این بقعه نگاهی دارد

خوشبخت کسیکه اندراین وادی عشق         با  راز و نیاز  اشک و آهـــــی دارد

بی حب علی عبادت نامقبول است             با مهر علی  قدر و بهـــــــائی دارد

هر کس که نگشت پیرو مکتب او             قطعا تو بدان راه خطـــــــــایی دارد

حاجت بطلب همیشه  از شاه نجف            زیرا که ید گره گـــــــــــشائی دارد

بروادی رحمتش دو صدبار سلام             مدفون دو سه صـــد مرد الهی دارد

از کوفه رسد ناله حیدر بر گوش             زان خانه پر نور که چــــــاهی دارد

نومید  نگردد ز  ســــرای علوی              هر کس به درش دست گـدائی دارد

«یزدی»به یقین زتربت پاک نجف            بر باغ  بهشت طرفـــــه راهی دارد

رحمت به روان آنکه گفت این مصرع        « ایوان نجف عجب صفائی دارد »

۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۷ ، ۲۰:۰۶

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۱۵

درج عناوین مختلف در قبض آب باعث تعجب مشترکان شده است. / درج عناوین مختلف در قبض آب مشترکان اهوازی باعث تعجب شده است.نکته جالب در این قبض مبلغ۱۴۶۶۷ ریال است که برای بیشتر عناوین تکرار شده است!

فقط اهواز نیست برا ما هم همینطوره !!!

جالبه بدونید با فیش چند سال پیش مقایسش کردم سه چهار تا از عناوین اخیرا اضافه شده !!

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۳۸

 آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی از علما درجه یک مشهد بودند، زمان طاغوت از من دعوت کردند که برای تدریس روش کلاس داری به مشهد بروم و طلبه های مشهد را آموزش دهم. من خانه قم را دادم و برای یک سال خانه ای در مشهد اجاره کردم. یک عهدی با امام رضا (علیه السلام) بستم که یک سال هرگونه کلاسِ درسی شامل : حوزه ، دانشگاه و دبیرستان در مشهد داشته باشم ، هیچ حقوق و تشکری (از کسی) نخواهم ، در عوض شما از خدا بخواه من آخوند مخلص بشوم. بعد از سه چهار ماه سر کلاس طلبه ها بودم و هنگام خروج به علت اینکه کلاس شلوغ بود، یکی از طلبه ها مرا دید و جلو تر از من خارج شد، من دوست داشتم که احتراماً به من تعارف کند. در همین لحظه متاثر شدم که بر عَهد خود نبودم و فهمیدم که اخلاص نداشتم. رفتم و گوشه ای از مسجد نشستم و با خود فکری کردم و سپس نزد آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی رفتم و گفتم که یادتان هست که به گفته ی شما به اینجا آمدم، چند ماه نیز تدریس کردم و هیچ حقوقی هم نگرفتم؛ اما امروز فهمیدم خَسِرَ الدُّنْیا وَالْآخِرَةَ شدم ؛ نه پول گرفتم و نه آخرت را بدست آوردم . ایشان پرسیدند چرا؟! گفتم چون هنگام خروج دیدم به من تعارف نشد یه جوری شدم به ذوقم خورد . فهمیدم تا حالا، کارم برای خدا نبوده ، ایشان بعد از این داستان شدیدا به گریه افتادند ، آنچنان گریه می کردند که اشک از محاسن ایشان می چکید. رو کردند به من گفتند : برو حرم به امام رضا (علیه السلام ) بگو متشکرم که وسط عمرم به من فهماندی که اخلاص ندارم؛ من دارم گریه می کنم برای خودم، نکنه در 80 سالگی ، دم در، کسی به من محل نگذاره تو ذوقم بخوره !.

[سیدجواد بهشتی، خاطرات محسن قرائتی، جلد 1، موسسه درسهایی از قرآن، بهار 83]

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۶ ، ۰۸:۲۲

یه پست اختصاصی برای بچه های خوب

نقاشی درباره ماه رمضان  شعرهای کودکانه درباره ماه رمضان (4)

ماه رمضان آمد….

رمضان آمد و مهمونی به پا شد

نوبت مهمونی پاک خدا شد

سفره ی خدا  پر از عطر نمازه

پرِ از عبادت و راز و نیازه

همه دستاشون به سوی آسمونه

رو لبا نام خدای مهربونه

رمضان ماه دعا ماه عبادت

ماه مهربونی و برکت و رحمت

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۵ ، ۰۱:۲۸