ایوان نجف عجب صفائی دارد حیدر بنـــگر چه بارگاهی دارد
ای کعبه به خود مناز از روی شرف جایت بنشین که هــر که جائی دارد
هرگز نکند واهمه از روز جزا هر کس چو علی پشت وپناهی دارد
ریزد گنهش به مثل برگ پائیز گر زائر دلخسته گنــــــاهی دارد
هرگز نشود دیده او نابینـــــــا هر کس که بر این بقعه نگاهی دارد
خوشبخت کسیکه اندراین وادی عشق با راز و نیاز اشک و آهـــــی دارد
بی حب علی عبادت نامقبول است با مهر علی قدر و بهـــــــائی دارد
هر کس که نگشت پیرو مکتب او قطعا تو بدان راه خطـــــــــایی دارد
حاجت بطلب همیشه از شاه نجف زیرا که ید گره گـــــــــــشائی دارد
بروادی رحمتش دو صدبار سلام مدفون دو سه صـــد مرد الهی دارد
از کوفه رسد ناله حیدر بر گوش زان خانه پر نور که چــــــاهی دارد
نومید نگردد ز ســــرای علوی هر کس به درش دست گـدائی دارد
«یزدی»به یقین زتربت پاک نجف بر باغ بهشت طرفـــــه راهی دارد
رحمت به روان آنکه گفت این مصرع « ایوان نجف عجب صفائی دارد »