آفاق

۲۹۲ مطلب با موضوع «مذهبی» ثبت شده است

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۵ ، ۰۷:۵۶

فاطمه سلام الله علیه

🍂 آقا سلام، روضه مادر شروع شد
باران اشک های مکرر شروع شد

🍂 آقا اجازه هست بخوانم برایتان
این اتفاق از دم یک در شروع شد...

ایام فاطمیه تسلیت

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۵ ، ۰۱:۵۴

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۱۸

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۵ ، ۱۸:۰۶

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۰۴

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۵ ، ۱۷:۱۱

 در زمان قدیم، حمام های عمومی دارای خزینه بود. روزی مرحوم آیت الله شاه آبادی رحمه الله علیه به حمام رفته بودند و پس از شست و شوی خود، وارد خزینه شدند و بعد از آب کشیدن بدن، چون می خواستند از سطح حمام بگذرند، احتیاط می کردند که آب های کثیف بر بدنشان نریزد. سرهنگی که او نیز در حمام بود، چون احتیاط ایشان را دید، زبان به طعن و تمسخر گشود و به ایشان اهانت کرد. ایشان از این تمسخر و طعن او خیلی ناراحت شدند، اما چیزی نگفتند و به راه خود ادامه دادند. فردای آن روز مشغول تدریس بودند که صدای عده ای که جنازه ای را حمل می کردند، شنیدند. پرسیدند چه خبر شده است؟ اطرافیان جواب دادند: آن سرهنگی که دیروز در حمام به شما اهانت کرد، وقتی از حمام بیرون آمد، سر زبانش تاول زد و درد آن هر لحظه بیشتر شد و معالجه ی دکترها هم سودی نبخشید و در کمتر از 24 ساعت، از دنیا رفت.بعدها، هر وقت که آیت الله شاه آبادی از این قضیه یاد می کردند، متأثر و ناراحت می شدند و می فرمودند: « ای کاش آن روز در حمام به او پرخاش کرده و ناراحتی خود را بروز می دادم تا گرفتار نمی شد».

 [ آسمانی ( شرح زندگانی عارف مکتوم ، حضرت آیت الله شاه آبادی ) ، ص 37 ]

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۵۰

سید ابوالفضل کاظمی یکی از فرماندهان دفاع مقدس می گوید: ابراهیم در یکی از مغازه های بازار مشغول کار بود . یک روز ابراهیم را در وضعیتی دیدم که خیلی تعجب کردم ؛ دو کارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود . جلوی یک مغازه کارتن ها را روی زمین گذاشت .وقتی کار تحویل تمام شد ،جلو رفتم و سلام کردم .بعد گفتم : آقا ابرام ،برای شما زشته ؛ این کار باربرهاست نه کار شما ! نگاهی به من کرد و گفت :کار که عیب نیست ،بیکاری عیبه!این کاری که من انجام میدم برای خودم خوبه! مطمئن میشم هیچی نیستم ،جلوی غرورم رو میگیره.گفتم :اگه کسی شمارو این طور ببینه خوب نیست ، تو ورزشکاری و ....خیلی ها می شناسَنت .ابراهیم خندید و گفت : ای بابا ،همیشه کاری کن که اگه خداتو رو دید ،خوشش بیاد ؛ نه مردم !

[ سلام بر ابراهیم ،گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، نشر شهید ابراهیم هادی، چاپ هفتاد و ششم ،1394 ص 43 و 44]

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۴۰

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۰۷

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۰۰