آفاق

۳۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عمومی» ثبت شده است

 شرط زندگی و معاشرت را دعوا نکردن قرار دهید، یگانگی و الفت مبدأ همه خوبی‌هاست. از حدیث کساء ادب صحبت کردن فرزندان و شوهر و همسر با یکدیگر را بیاموزید؛ اگر زن با مرد مدارا کند، در نصف اعمال خوب او شریک است. با بزرگ خانواده‌تان مدارا کنید. زن با شوهرش، فرزندان با پدرشان مدارا کنند و حرمت او را نگاه دارند. هماهنگی و موافقت اخلاقی بین زن و مرد در محیط خانواده از هر لحاظ و به صورت صد‌ در صد برای غیر انبیاء و اولیاء علیهم السلام غیرممکن است. اگر بخواهیم محیط خانه، گرم و باصفا و صمیمی باشد، فقط باید، صبر و استقامت و گذشت و چشم‌پوشی و رأفت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد.

[ حاج اسماعیل دولابی ، مصباح الهدی]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۴۰

شرح حدیث از مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای (مدظله العالی)

اِتَّقِ اَلْمُرْتَقَى اَلسَّهْلَ إِذَا کَانَ مُنْحَدَرُهُ وَعْراً. وَ کَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ( علیه السَّلام ) یَقُولُ: "لَا تَدَعِ النَّفْسَ وَ هَوَاهَا، فَإِنَّ هَوَاهَا فِی رَدَاهَا، وَ تَرْکُ النَّفْسِ وَ مَا تَهْوَى أَذَاهَا، وَ کَفُّ النَّفْسِ عَمَّا تَهْوَى دَوَاهَا" ( الشافی صفحه 598)

 ... می فرماید: بر حذر باش! پرهیز کن! از حرکت در یک سر بالایی آسان، در صورتی که ( پایان آن) سر پایینی آن سخت است. ... گاهی انسان یک راه هایی را در کوهستان می رود، چه پیاده، چه با وسیله، وقتی می رود، راه آسان و خیلی خوبی است. بعد که می رسد به نقطه ای که حالا باید سر پایینی بیاید، می بیند یک پرتگاه مهیب و سختی است، نمی شود پایین آمد، راه صعب العبوری است. منظورشان این هواهای نفسانی است. البته مرحوم فیض (رضوان الله علیه) در اینجا می فرمایند: ... یکی از مصادیقش همین طلب ریاست است. راه هایی که رفتنش به نظر انسان آسان است، لکن پایین آمدن از آن راه آسان نیست. وقتی انسـان آنجا رفـت، گیر خواهـد کرد. به نـقطه ای خواهد رسـید که اگر بـخواهد تنزل بکند، سـقوط است. می گویند از این گونه راه ها پرهیز کن. این شهوات دنیاست. که یکی از آنها هم ، همین رفتن طرف ریاست است. جاه و مقام دنیوی و دنبال پست های گوناگون رفتن، که انسان وقتی از نبردبان شهوت بالا رفت و هوا و هوس نفسانی را اشباع و اغناء کرد، آن طرف قضیه، سقوط است. ... بعد حضرت از پدر بزرگوارشان نقل می فرمایند که آن بزرگوار فرمود: نفس و هوس های نفسانی را رها نکن، مثل یک حیوان که افسارش را بردارند و او را رها کنند، این طوری نباشد؛ رَدا به معنی سقوط است. هوای نفس انسان در آن چیزهایی است که مایه سقوط اوست. هوس های نفسانی انسان را ساقط می کند، تنزل می دهد. رها کردن نفس با هوس هایش، که همین طور هر کار می خواهد انجام بدهد، داء و مرض نفس است. اگر چه سخت می آید، آسان نیست، اما با این کَفُّ النَّفْسِ ، انسان اعتلا پیدا می کند، نورانیت پیدا می کند.

( جلسه 317 ، مورّخ 15/10/ 88)

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۳۸

خدا به اندازه ای که شما یاری کردید کمک می کند: " ان تنصرالله ینصرکم" در دستگاه خدا نمی توان حقه بازی کرد. حقه بازی مال بازار است. باید ابراهیم وار آماده برای آتش شد تا خدا آتش را بَرد و سلام کند. اگر به مخلوق التماس کند، به زید التماس کند، از برد و سلام خبری نیست. کسی که همه یاری ها را از خدا دید، قهرا مومن به خدا می شود، می بیند کارها را غیر خدا نمی تواند انجام دهد.

[ منبع: کتاب شُهره آفاق ، شرح کلمات عرفانی، اخلاقی آیت الله بهاءالدینی(ره) ]

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۳۰

 

قال رسول الله صلی الله علیه و آله : «خمسٌ لاأدعُهُنَّ حتیَّ المَمات: الأکلُ علی الحضیض مع العبید، و رکوبی الحمار مؤکفاً و حلبی العنز بیدی، و لبس الصّوف و التسلیم علی الصبیان لتکون سنّةً من بعدی؛ ( امالی شیخ صدوق ، ص 130 )

حضرت فرمودند: پنج کار است که تا دمِ مرگ ، من آنها را رها نخواهم کرد: 1ـ روی زمین نشستن و با بردگان غذا خوردن. انسان ننگش نکند که با افرادی که از لحاظ موقعیّت اجتماعی پائین اند ، با این ها بنشیند غذا بخورد. 2ـ بر دراز گوش سوار شوم ، چون در آن روز ،پست ترین مَرکب ها ،دراز گوش بوده است. 3ـ شیر بز را بدست خودم بدوشم . انسان خودش شیر را بدوشد نه این که دستور بدهد شیر را در یک لیوان تمیز جلویش بگذارند. 4ـ پوشیدن لباس پشمی. مراد لباس با پشم خشن است در مقابل لباس های نرم و لطیفی که در آن روز بوده است مانند کتان و پنبه 5ـ به بچه ها سلام بدهم. بعد می فرماید من این کارها را می کنم تا برای آیندگان امت من درس باشد. البته الان شرایط روزگار طوری نیست که انسان الان در خانه بز نگهدارد ،شیر بدوشد و یا ... بلکه می خواهد به ما یاد بدهد رفتارتان را در جامعه رفتار متواضعانه قرار بدهید. در هر مقامی و در هرجا که هستید. اگر رئیسید،اگر مدیرید،اگر تحت امر شما عده ای زندگی می کنند ، حرف شما را گوش می کنند. این موجب غرور و خودباختگی شما نشود .

[ شرح حدیث از امام خامنه ای مدظلّه العالی در مقدمه درس خارج 9/9/93 ]

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۵ ، ۱۰:۱۰

 باید خودمان را بسازیم. ... نگذارید برای این که بعد آخرعمر؛! بسیاری از وسوسه‏های شیطان یکیش همین است. شیطان باطنی انسان، همین است که حالا جوانیم، ان‏شاءاللّه‏ وقتی که پیر بشویم آن وقت توبه می‏کنیم. شما نمی‏دانید که برای پیر توبه کردن دیگر به این زودیها امکان ندارد. یک درختی که تازه درآمده است می‏شود کند آن را، و یک بچه هم می‏کند آن را. این درخت وقتی که یک مقداری بزرگ شد، یک مرد بزرگ می‏تواند بکند. یک قدری بزرگتر شد محتاج به آلات است تا کنده بشود. یک وقت درختی که تناور شد و بزرگ شد، مثل «چنارِامامزاده صالح» نمی‏دانم حالا هست یا نه ـ این را دیگر به این[آسانی]ها نمی‏شود کند . ... انسان هر عملی بکند یک ریشه‏ای در نفس پیدا می‏شود، اولش آسان است. یک معصیتی کرد، می‏تواند زودی برگردد. یک قدری که اضافه شد مشکل ترمی‏شود. هر چه برود طرف پیری این قوی تر می‏شود، و انسان ضعیف تر می‏شود. اراده انسان ضعیف تر می‏شود، لکن این معانی که انسان گرفتارش بوده زیادتر می‏شود. نگذارید برای زمان پیری توبه را! نگویید که ما وقتی که حالا رسیدیم به بالاتر، آن وقت، آن وقت دیگر نمی‏شود. همین طور وسوسه می‏کند شیطان، تا آخر که نگذارد ما با ایمان وارد بشویم به آن عالم.

[فرازی از سخنان امام خمینی در حضور کارکنان بخش خبر و جهاد سازندگی در صدا و سیما ، قم،58/08/02 ]

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۲۳

 امام علی (ع): خداوند چهار چیز را در چهار چیز مخفی نموده: 1. رضای خود را در طاعت ها ، پس هیچ عبادتی را کم نشمارید شاید همان مورد رضای خدا باشد. 2. غضبش را در گناهان ، پس هیچ گناهی را کـوچک نشـمارید شایـد هـمان مورد غضب او باشد. 3. استجابت خود را در دعاها، پس هیچ دعایی را اندک مپندارید شاید همان مستجاب باشد. 4. ولـی و دوسـت خـود را در مـیان بندگانش، پس به هیچ بنده ای بی اعتنایی نکنید شاید هم او ولـی خـدا باشد و شمانشناسیدش .  

 ( تحف العقول ، ص 182 )

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۵ ، ۱۲:۳۵

 یکی از صفات زشت و ناپسندی که برخی از مدیران به آن مبتلا می باشند، علاقه بیش از حد به ریاست است. ریاسـت مـوقعـیّت خطرناکی است که هر انسانی را در معرض خطر قرار می دهد و قـلب و فـکر را تـحت تأثـیر زیباییهایش قرار می دهد؛ علی (علیه السلام) می فرماید: ما اری شَیئاً اَضَرُّ بِقُلوبِ الرِّجالِ مِنْ خَفْقِ النِعالِ وَراءَ ظُهوُرِهم. (میزان الحکمه، ج5، ص206) من ندیدم چیزی را که برای قلب مردان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۵ ، ۱۲:۰۴

شهید بابایی در منزل، یک تلویزیون 14 اینچ سیاه و سفید داشت . جانشین فرمانده قرارگاه خاتم الانبیا (ص) که از این موضوع آگاه بود ، به منظور ارج نهادن به زحمات سرهنگ بابایی در زمانی که ایشان در خانه نبودند ، یک دستگاه تلویزیون رنگی به منزلشان می فرستد . فرزندان بابایی با دیدن تلویزیون رنگی خوشحال می شوند ، ولی همسر ایشان علی رغم اصرار بچه ها از باز کردن کارتن تلویزیون خودداری می کند . چند روز از این ماجرا می گذرد و شهید بابایی از مأموریت باز می گردد . بچه ها با ورود پدر خبر خوش رسیدن تلویزیون رنگی را به او می دهند و ایشان ماجرا را از همسرش جویا می شود . شهید بابایی از این که خانمش بدون اجازه او تلویزیون را قبول کرده ناراحت می شود . چون بچه ها منتظر بودند تا پدر از راه برسد و اجازه باز کردن کارتن تلویزیون رنگی را بدهد ، شهید بابایی با شگرد خاصی ، سر بچه ها را گرم می کند و در اوج بازی و خوشحالی،‌ از آنها می پرسد : بچه ها بابا را بیشتر دوست دارید یا تلویزیون رنگی را ؟ بچه ها دسته جمعی می گویند : بابا را . ـ سپس شهید بابایی به آنها می گوید : فرزندانم ! در این شرایط ، خانواده هایی هسـتند که پدرانـشان را از دسـت داده اند و تلویـزیـون هـم ندارند . چـون خداوند به شما نعمت پدر را داده ، پس بهتر است این تلویزیون را به بچه هایی بدهیم که پدر ندارند .

[روایتی از خانم اقدس بابایی خواهر شهید بابایی ، برگرفته از سایت شهید سرلشگر خلبان عباس بابایی]

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۵ ، ۱۰:۲۹

آیت الله قوچانی نقل می کنند: همان موقع که آقای بهجت در نجف مشغول تحصیل و تهذیب نفس بودند عدّه ای که مطالب عرفانی را قبول نداشتند نامه ای برای پدر آقای بهجت می فرستند و در مورد ایشان بدگویی می کنند و می گویند ممکن است فرزندت از درس و بحث، خارج شود. پدر بزرگوار ایشان نامه ای برای آقای بهجت می نویسد که من راضی نیستم جز واجبات، عمل دیگری انجام دهی، حتی راضی نیستم نماز شب بخوانی.آقای بهجت می فرماید:وقتی نامه ی پدرم به دستم رسید،خدمت آقای قاضی(ره) رسیدم و نامه را به ایشان نشان دادم. ایشان فرمودند: شما مقلد چه کسی هستید؟ گفتم : من مـقلد آیـت الله سـید ابوالـحسن اصـفهانی (ره) هستم. ایـشان فرمودند: باید بروید از مرجع تقلیدتان بپرسید. آقای بهجت(ره) می فرماید: من نزد آقا سید ابوالحسن اصفهانی (ره) رفتم و از ایشان کسب تکلیف کردم، ایشان فرمودند: باید حرف پدرت را اطاعت کنی. از آن موقع به بعد آقای بهجت سکوت می کنند و چیزی نمی گویند. در سکوت مطلق فرو می روند و حتی برای خرید، از خادم مدرسه تقاضا می کنند تا این کار را برای ایشان انجام دهد؛ چرا که سخن گفتن از واجبات نیست و کار و فعل مباحی می باشد.ایشان گاهی اوقات اجناس مورد نیاز خود را روی کاغذ می نوشتند و به مغازه دار می دادند. ایشان خیلی کم در کوچه و خیابان رفت و آمد می کردند و تمام این کارها به خاطر این بود که می خواستند از یک دستور پدرشان اطاعت کنند؛ اما خداوند راه را کوتاه می کند چون برای خدا ، حرف پدر را اطاعت می کند.

[ پرده نشین (صاحبدلان 1) ، نشر هنارس ، 1392 ]

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۲۷

اِیَّاکُمْ وَ هَؤُلَاءِ الرُّؤَسَاءِ الَّذِینَ یَتَرَأَّسُونَ فَوَ اللَّهِ مَا خَفَقَتِ النِّعَالُ خَلْفَ رَجُلٍ إِلَّا هَلَکَ وَ أَهْلَکَ ( الشافی ص 572 )

 بر حذر باشید از این روسایی که تَرَاءُس می کنند، یعنی ریاست را برای خودشان طلب می کنند.یک وقت کسی رئیس طبیعی است،فرض بفرمایید در یک بیابانی قافله ای حرکت می کند ،آن کسی که صبح زودتر از همه بیدار می شود ، دیگران را از خواب بیدار می کند ، راحله خودش را آماده می کند ، بارهای دیگران را کمک می کند ببندند، و... این به طور طبیعی رئیس است.من یک وقتی در یک سخنرانی در خدمت امام(ره) همین را بیان کردم،گفتم امام را کسی به ریاست انتخاب نکرده،ایشان رئیس طبیعی است.زودتر از همه بیدار شد،زودتر از همه فهمید،زودتر از همه شانه اش را زیر بار داد،خسته نشد، هر وقت دیگران خسته شدند،او تشویق کرد.لکن گاهی کسی تَرَاءُس می کند، رئیس هم نیست، چهره ریاست به خود می گیرد، یا دنبال ریاست می دود! فرمود : ایّاکم، برحذر باشیم. هیچ گاه کفش ها پشت سر کسی بر زمین کوبیده نشد،مگر اینکه هلاک شد و هلاک کرد. یعنی نفس ریاست در معرض هلاکت و در معرض اِهلاک است... ...یک عده ای برای ریاست به آب و آتش می زنند. من نمی فهمم چه حسنی دارد، چه خیری دارد این ریاستی که با این همه وزر و وبال و خلاف گویی و رفتار خلاف و وادار کردن دیگران به خلاف، بخواهد انسان به آن برسد! اینها نشناختن طبیعت این عالم است.حکمت که می گویند،اینهاست.همین است که در این روایت است، یعنی حقایق این عالم را به وضوح مشاهده کردن،حقایقی که متاسفانه ماها از آن غافلیم،غفلت می کنیم.

شرح حدیث از حضرت آیت ا.. العظمی امام خامنه ای (مدظلّه العالی) - جلسه 296 ، 27 /07/ 1388

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۲۶