اگر هستی به ما یک نشانه بده!
اگر هستی به ما یک نشانه بده!
شهیدی که دوست داشت گلویش بریده باشد
نفیسه گفت بابا اگر هستی یک نشانه بده
حالا مراقب است بغض اش جلوی حرف هایش را نگیرد و می گوید: هر سه نفر بالای سر آقا مرتضی بودیم. شروع به حرف زدن کردم. گفتم سلام آقا مرتضی دل مان خیلی برایت تنگ شده؟ نفیسه هم گفت بابا جان می گویند شهدا زنده اند، اگر هستی به ما یک نشانه بده...
نفیسه سر به زیر دارد و مادر تصویر همسرش را در گوشی تلفن اش نشان مان می دهد و می گوید: حرف نفیسه که تمام شد دیدیم از گوشه چشم چپ آقا مرتضی یک قطره اشک سرازیر شد و بخشی از پارچه کفن خیس شد. به درد دل هایمان ادامه دادیم که دیدم از گوشه چشم دیگرش هم قطره اشک دیگری سرازیر شد.
هنوز هم اگر چیزی از بقایای داعشی ها باقی مانده باشد و به حرف بگیریم شان، خوب طعم گوشمالی های فرمانده ابوعلی، (مرتضی عطایی) فرمانده گردان عمار تیپ فاطمیون را به یاد دارند.
به گزارش خراسان، رشادت های ابوعلی در درگیری های «تل قرین»، «تدمر»، «بصرالحریر»، «القراصی» و «خان طومان» هر کدام قصه ای شنیدنی شبیه افسانه ها دارد، آن قدر که با شنیدن نام ابوعلی در پشت بیسیم، لرزه به جان داعشی ها می افتاد و کابوس شب هایشان شده بود.
متن کامل mshrgh.ir/814356