برترین و بدترین بنده خدا!
نکته: روزی حضرت موسی(ع) فرمود: بارالها، میخواهم بدترین بندهات را ببینم. ندا آمد: صبح زود به در ورودی شهر برو. اولین کسی که از شهر خارج شد، او بدترین بنده من است. صبح روز بعد حضرت موسی(ع) پدر و فرزندی را دید که از شهر خارج شدند. مجدداً به درگاه خداوند عرضه داشت: بارالها، حال میخواهم بهترین بندهات را ببینم. ندا آمد: آخر شب به در ورودی شهر برو. آخرین نفری که وارد شهر شود، او بهترین بنده من است. آخر شب حضرت موسی(ع) به در ورودی شهر رفت... دوباره همان پدر و فرزند را دید! با تعجب به خدا عرضه داشت: خداوندا! چگونه ممکن است که بدترین و بهترین بندهات یک نفر باشد؟!
ندا آمد: ای موسی! این بنده صبحهنگام که میخواست با فرزندش از در خارج شود، بدترین بنده من بود. اما... هنگامی که نگاه فرزندش به کوههای عظیم افتاد، از پدرش پرسید: بابا! بزرگتر از این کوهها چیست؟ پدر گفت: زمین. فرزند پرسید: بزرگتر از زمین چیست؟ پدر پاسخ داد: آسمانها. فرزند پرسید: بزرگتر از آسمانها چیست؟ پدر در حالی که میگریست، گفت: فرزندم! گناهان پدرت... فرزند پرسید: پدر بزرگتر از گناهان تو چیست؟ پدر ناگاه بغضش ترکید و گفت: عزیزم، بخشندگی خدای مهربان.
نظر: هر چند انجام گناه و معصیت زشت و ناپسند است، اما ناپسندتر از آن کوچک شمردن گناه و معصیت است. اینکه فردی گناهی مرتکب شود، اما برایش مهم نباشد با فردی که مرتکب گناه و معصیت شود، اما وجدانش ناراحت باشد و بداند که کار زشت و بدی انجام داده قطعاً در دادگاه الهی تفاوت دارد. بیاییم گناه نکنیم و اگر کردیم بیاعتنا از آن عبور نکنیم. شاید مورد لطف الهی قرار گیریم.
ssweekly.ir