آفاق

بیماری روحی، خطرناک‌تر از جسمی

جمعه, ۱۰ آذر ۱۳۹۶، ۱۰:۲۴ ق.ظ

اگر بیماری به گونه‌ای باشد که علاوه بر بیمار، دیگران را نیز در معرض خطر قرار دهد، عقل انسان حکم می‌کند که باید بیماری را از بین برد و لو به کشته شدن او بیانجامد.

برخی می‌گویند: چه تفاوتی بین بیماری‌های روحی و جسمی وجود دارد که اگر کسی بیماری جسمی دارد به پزشک مراجعه می‌کند و پزشک، تنها راه درمان را برایش مشخص می‌کند و دیگر پاسبانی بر او نمی‌گمارند که حتما داروها را به موقع مصرف کند، اما کسی بیماری روحی داشته باشد، شلاق می‌خورد. در بیماری روح هم ما باید بیمار به پزشک روح معرفی کنیم و او تنها باید راه درمان برایش روشن کند، نه این‌که او را مجازات کنیم. زیرا تفاوتی بین بدن و ذهن و روان وجود ندارد.

در پاسخ باید گفت: اولا: بیماری‌های جسمی دو گونه‌اند: برخی از بیماری‌ها به گونه‌ای هستند که خطرچندانی را متوجه بیمار نمی‌کنند، مانند سرما خوردگی. اما برخی دیگر از بیماری‌ها به گونه‌ای هستند که هم برای بیمار خطر جدی ایجاد می‌کنند و هم سلامت دیگران را تهدید می‌کنند، مانند طاعون. در نوع اول، پزشک نوع بیماری و روش درمان آن را بیان می‌کند و دیگر بیمار را اجبار نمی‌کند که داروها را مصرف کند؛ زیرا اگر درمان نشود، خودش متضرر شده است. اما در نوع دوم بیماری‌ها، عقل انسان حکم می‌کند که برای این‌که دیگران در معرض خطر قرار نگیرند، فرد بیمار حتما معالجه، قرنطینه و یا حتی در صورت عدم سلامت، کشته شود تا دیگران را در معرض بیماری خطرناک خود قرار ندهد؛ زیرا سلامتی عموم مردم، مهم‌تر از سلامتی یک فرد است.

بیماری های روحی نیز همین گونه‌اند. برخی از آن‌ها تنها فرد بیمار را در معرض خطر قرار می‌دهند، مانند کبر و غرور. خداوند درمان این بیماری‌ها را بیان می‌کند اما برایش مجازات دنیوی تعیین نکرده است. اما برخی دیگر از بیماری‌های روحی به گونه‌ای هستند که علاوه بر فرد بیمار، دیگران را نیز در معرض خطر قرار می دهند، مانند ارتداد و انکار اصول دین. در اینجا نیز عقل حکم می‌کند که همان‌گونه که با بیماری واگیردار جسمی برخورد می‌شود، با این بیماری روحی واگیر دار نیز برخورد شود، تا دیگران در معرض آن قرار نگیرند.

ثانیا: با وجود شباهت گفته شده، یک تفاوت هم میان بیماری‌های جسمی و بیماری‌های روحی وجود دارد، که باعث می‌شود خداوند بیمار روحی را مجبور به درمان کند و آن این‌که: انسان چون دائما با جسم خود سر و کار دارد، اصل سلامتی و بیماری جسم خود را معمولا به آسانی درک می‌کند و اگر بیمار باشد، در صورت عاقل بودن، در صدد درمان بیماری خود برمی‌آید. اما در بیماری‌های روحی، به دلیل این‌که نوعا انسان متوجه بیماری‌اش نیست، خداوند متعال، کاملا به او دستورات لازم جهت حفظ سلامتی روح و راه‌های درمان بیماری‌های روحی را بیان کرده است. اما از آن‌جا که بیمار روحی، بیماری خودش را درک نمی‌کند و به این زودی به پیامد‌های بیماری‌اش آگاه نمی‌شود، ممکن است خود را بیمار نداند و به درمان تن ندهد. در چنین مواقعی لازم است که به گونه‌ای، این بیمار را مجبور به اعمالی کنند که بیماری‌اش را از بین ببرد، که هم خودش سالم شود و هم این بیماری‌ به جامعه سرایت نکند، دقیقا مانند کسی که بیماری واگیردار جسمی دارد، اما به این دلیل که دیوانه است، به درمان بیماری‌اش تن ندهد.

بنابراین باید گفت: یک نقطه اشتراک در بیماری‌های روحی و جسمی وجود دارد و آن این‌که اگر بیماری به گونه‌ای باشد که علاوه بر بیمار، دیگران را نیز در معرض خطر قرار دهد، عقل انسان حکم می‌کند که باید این بیماری را از بین برد.علاوه براین، بیماری‌های روحی نوعا بیماری‌هایی هستند که شخص بیمار، خود را بیمار نمی‌داند و لذا درصدد درمان آن‌ها برنمی‌آید و به همین دلیل خداوند متعال، بیمار را مجبور به درمان می‌کند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۹/۱۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.